- لله باشی (لَ لَ / لِ)
بزرگ و سرور لالایان. لالایی که گروهی لله و پرستار اطفال زیر نظر وی باشند
معنی لله باشی - جستجوی لغت در جدول جو
- لله باشی
لله و اله بزرگ لله ها مهتر لالایان، عنوان احترام آمیز لله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(لَ لَ بُ)
لغت نامه دهخدا
موضعی به فندرسک (استرآباد) که آن را آقامحمدآباد گویند. (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 128)
(دِهْ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 13هزارگزی شمال باختری سکوهه. سکنۀ آن 183 تن می باشد. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
(دِهْ)
لغت نامه دهخدا
مرکب از عدد چهار + صد + هزار، اربعمائه الف. عددی که از هزار برابر کردن عدد چهارصد پیدا شود
(لَ لِ بَ)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل، واقع در 12هزارگزی جنوب گرمی و 12هزارگزی شوسۀ گرمی به بیله سوار. کوهستانی و گرمسیر و دارای 26 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(گَ لَ / لِ / گ لْ لَ / لِ)
لغت نامه دهخدا
عمل گله بان. کار چوپان. چوپانی:
مباش غره و غافل چو میش سر در پیش
که در طبیعت این گرگ گله بانی نیست.
سعدی.
مرا گله بانی به عقل است و رای
تو هم گلۀ خویش باری بپای.
سعدی (بوستان)
مباش غره و غافل چو میش سر در پیش
که در طبیعت این گرگ گله بانی نیست.
سعدی.
مرا گله بانی به عقل است و رای
تو هم گلۀ خویش باری بپای.
سعدی (بوستان)
(قَ عَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری اهر و 3هزارگزی شوسۀ اهر به خیاو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مایل به گرمی مالاریایی است. این ده دارای 91 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(تَپْ پَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان فرورق است که در بخش حومه شهرستان خوی و در یازده هزارگزی باختری خوی و یکهزار وپانصد گزی جنوب شوسۀ خوی به سیه چشمه واقع است. جلگه ای است معتدل مالاریایی و 431 تن سکنه دارد. آب آن از رود الند، و چشمه و محصول آن غلات و کرچک و توتون وزردآلو و شغل اهالی آنجا زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. در تابستانها از راه ارابه رو خوی میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(اُبْ بَ / بِ)
لغت نامه دهخدا
مرکب از ’یرت’ به معنی جا و مکان + ’چی’ پسوند نسبت و اتصاف، گویا منصبی بود به روزگار قاجاریه، و آن کسی بود که جای اردو و جای چادر شاه و اعیان هر طبقه را معلوم میکرد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یرت شود
رئیس ملا یان ملایی که در دربار پادشاهان باشد و تدریس شاه یا شاهزادگان را بعهده دارد (صفویه قاجاریه) : (فصل اول در بیان شغل ملا باشی - مشار الیه سرکرده تمام ملا ها (بود)،) (تذکره الملوک. 1)
نوعی بازی
نوعی تقسیم و جداسازی دسته های نی ایستاده که بر حصار یا تکیه
